شاگردی نزد پسرم
علی نازنینم! این روزها که می گذرد برایم شیرینی دلپذیری دارد. چه چیزها که از تو کوچولوی دلنشینم یاد می گیرم! از تو آموخته ام که : اگرچه شبی را با کم خوابی سر کرده باشم (مثل دیشب که تا صبح نزاشتی خواب راحتی برم)، باز هم صبح که شد می توانم به روی دنیا بخندم. اگر دیگران من را به حال خودم رها کردند، زار نزنم و با هر چه که اطرافم هست شاد باشم. اینکه اگر کسی آزارم داد اعتراض کنم و حقم را از او بگیرم! اما دلم همچو آینه صاف باشد و بی هیچ کینه ای، اگر رفع اختلاف شد به او بخندم! و و عاقبت اینکه زمانی که در کنار عزیزانم و در امنیت هستم و زمانی که گرسنه و خسته نیستم و می دانم که انسانهایی اطرافم هم خوشحالند، حتی اگر از دارا...